مقدمه
اصطلاح مجسمه سازی (پیکره سازی) را نمیتوان یک اصطلاح ثابت برای اطلاق به اشیاء یا فعالیتهای معین دانست. با این حال هنر مجسمه سازی دارای یک خصلت اصلی و همیشگی است که آن را از سایر هنرهای بصری متمایز میکند و آن آفرینش شکل سه بعدی میباشد.
حجم مهمترین عنصر در طرح یک مجسمه محسوب میشود. مجسمه ممکن است بصورت همه جانبی یا بصورت نقش برجسته باشد. مجسمه همه جانبی شیئی است مستقل و جدا که فضایی را اشغال میکند، ولی نقش برجسته به زمینه ای متصل شده و یا کمابیش از آن بیرون آمده است.
پیکر تراشی یا به انگلیسی Sculpture خوانده میشود که از کلمه Sculper به معنی تراشیدن مشتق شده است. در حالیکه مجسمه سازی فقط تراشیدن نیست بلکه فرم دادن شی ای است که ماده اولیه آن سنگ – موم و یا فلز باشد.
پیکر تراشی حتی قبل از پیدایش قدیمیترین تمدنها وجود داشته، حتی شواهدی از این هنر از تمدن غارنشینان بدست آمده است. مثلا یکی از حجاریهای بسیار زیبای قبایل مایاها در پرو.
در همه اعصار و قرون هنر مجسمه سازی بعلت مواد اولیه آن که اکثرا سنگ و چوب است به هنری باشکوه و با اصالت بدل شده و در برخی موارد شناسنامه ای برای هویت و طرز زندگی تمدنها شده است.
در اعصار قدیم پیکر تراشی با مذهب ارتباط مستقیم داشت چنانکه پیکرههایی که از تمدنهای باستانی، مصر، هند، چین و مایاها باقی مانده نشان میدهد مذهب در تحول و تکامل این هنر نقش اساسی دارد.
شاهان آشوری پیکر تراشی را وسیله ای برای بزرگ جلوه دادن اعمال خود قرار دادند. فراعنه مصر نیز برای رساندن فراعنه به مقام الوهیت از پیکر تراشی سودجوئی کردند و کم کم بت و بت پرستی به شکل پرستش پیکرههایی گاهاً عجیب و غریب در آمد. در ایران بخصوص در دوران هخامنشی پیکر تراشی وسیله ای بود برای ثبت آیینها و نشان دادن شوکت ایرانیان و در این دوران بود که پیکرتراشی مفهومی کاملا هنری یافت.
در یونان باستان مجسمه سازان بیشتر سعی داشتند نمونه کامل یک شکل ایده آل را مجسم کنند.. ایده آلیسم در مجسمه سازی یونان باستان تحول و تکامل فراوان یافت وچنان پیشرفت کرد که مایه بهت و حیرت جهانیان شد.
در زمان رومیها این هنر زیبا به اوج تکامل و شکوه رسید و جنبههای عملی هم علاوه بر موارد گفته شده پیدا کرد ولی به پیکرتراشی یونانیان باستان در مقام نرسید.